شیخ را گفتند!(3)
 
درباره وبلاگ


هیچیم و چیزی کم ما نیستیم از اهل این عالم که می بینید وز اهل عالم های دیگر هم.ا یعنی چه؟ پس اهل کجا هستیم؟ از اهل عالم هیچیم و چیزی کم غم نیز چون شادی برای خود خدایی ،عالمی دارد پس زنده باش مثل شادی غم ما دوستدار سایه های تیره هم هستیم و مثل عاشق مثل پروانه اهل نماز شعله و شبنم اما هیچیم و چیزی کم رفتم فراز بام خانه ، سخت لازم بود شب بود و مظلم بود و ظالم بود آنجا چراغ افروختم،اطراف روشن شد و پشه ها و سوسکها بسیار دیدم که اینک روشنایی خرده خواهد شد کشتم اسیر بی مروت زرده خواهد شد باغ شبم افسرده چون خون مرده خواهد شد خاموش کردم روشنایی را و پشه ها و سوسکها رفتند غم رفت ، شادی رفت و هول و حسرت ترک من گفتند ... از بام پایین آمدم آرام همراه با مشتی غم و شادی وبا گروهی زخم ها و عده ای مرهم گفتیم بنشینم نزدیک سالی مهلتش یک دم مثل ظهور اولین پرتو مثل غروب آخرین عیسای بن مریم مثل نگاه غمگنانه ما مثل بچه آدم آنگه نشستیم و بی خوبی خوب فهمیدیم باز آن چراغ روز و شب خامش تر از تاریک هیچیم و چیزی کم. ایمیل نشریه: hich.urmiauni@yahoo.com hich.urmiauni@gmail.com
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 36
بازدید ماه : 36
بازدید کل : 25279
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 76
تعداد آنلاین : 1

نشریه ی دانشجویی هیچ
ما از عالم هیچیم و چیزی کم




پسر شیخ و مدرک دکترای افتخاری!

شیخ ما (مستدام افاضاته)در تالار بیت خود بر روی کرسی اش لم زده بود که دختش وارد شد، و گفت:مژده پدرجان،مژده!

-شیخ :چه شده؟ هان؟

-دخت:نا مشتلوق نگیرم نمی گویم ،پدر همیشه مخمور و عصبانی خودم!!!

-شیخ:باز به رویت خندیدم دور برداشتی؟زود بگو تا از شنیدنش منصرف نشده ام،آخر تورا چه به خبر خوش ،سق سیاه تو فقط برای خبر فوت آوردن خلق شده و لا غیر.

-دخت:هر چه دل تنگت می خواهد بگو شیخ بابا جان ،من ناراحت نمی شوم!چرا که خیلی خوشحالم!امروز نتایج دکترا آمد و من پس از سنوات مدید درس خوانی قبول شدم آن هم کجا ؟ پایتخت !

-شیخ: گفتم آبی از تو گرم نمی شود ،انگار چه کار کرده،دکترررررررا قبول شده ام!حتما انتظار داری به تو تبریک هم بگویم و ولیمه ای نیز به مردم بدهم!

-دخت :یعنی چه پدر جان ؟کار بزرگی نیست؟می دانی فقط تعدا قلیلی قبول می شوند ،آن هم بدون هیچ سهمیه ای!برایتان  متاسفم !واقعا که !شیرینی این قبولی را به کامم تلخ کردید!

-شیخ :آخر کار تازه ای که نکردی !اصلا دکترا به چه درد می خورد!مگر در این ولایت به امثال تو کاری می دهند تا انجام بدهی!همین خواجه صیف علی بدون هیچ سوادی مسئول خزانه داری و مالیات شد!هزار تا از این دکترایی که تو می خواهی بگیری جلویش سر خم می کنند

-دخت:همین شده که همه چیز گران است و تورم 36درصد!پول هایمان هم اختلاس می شود!همه هم بیکارن!

-پدر :اولا خفه شو!دوما تورم بنا بر فرمایش حاکم عزیزمان (لا توقف انفاسه) 6 درصد است !اصلا گرانی کو !به من نشانش بده تا محبوسش کنم!ما نفهمیدیم گرانی از آدمیان است یا جنیان.سوما دخترجان من!عزیزک بابا،دلبندم ،نفهم!!!کم آب به آسیاب دشمن بریز!آنقدر بگویید گرانی هست تا مردم واقعا باور کنند گرانی هست.

-دخت:من کاری ندارم به این حرف ها !شما قانع نشدنی هستید!ولی حداقل به خاطر چند سال تلاش من برای قبولی بد نبود تصنعی می خندید!

-پدر:بی خودی زحمت کشیده ای !زودتر می آمدی پیش خودم تا یک مدرک دکترا از آکسفورد فرنگ برایت می خریدم تا تو هم مثل داداشت زود تر از این ها دکترا می گرفتی.

-دخت:نمی خواهید بگویید این کار را کرده اید !مدرک خریده اید!واقعا شما پدر و پسر شورش را در آورده اید!می دانید این کار جرم دارد!

-شیخ نعره ای زد و گفت :ساکت!چه جرمی !بد است برادرت  با این مدرک ریاست و کیاست دار شده!پول داده ایم ،آش خورده ایم.این کجایش جرم است!تازه این در میان امرای ما رسم نیکویی است!همین خواجه عمران که وزیر ولایت است دیپلم  هم نداشت ولی وزیر شد.

-دخت:پدر جان دیدی که چه کارش کردند!عزلش کردند و بعدا که دق کرد مرد!

-شیخ (خفیه الله معاصیه) گفت :آن برخورد هم عده از این مجلسی های جوزده بودند که بعد از پشت در ماندن در همه پرسی اخیر پشیمان شدند.چیز خاصی نبود.تو نترس .می خواهند بیایند از خودمان به خودمان شکایت کنند؟بگزار بیاین!

-دخت :حالا مدرکش چیست؟

-شیخ :دکترای شناخت بررسی علوفه دامی در راستای توسعه شهری!phd  هم دارد!در همان دانشگاهی که تو قبول شده ای نیز تدریس می کند.

-دخت زیر لب گفت :اکنون می فهمم که نخبه ها چگونه فرار می کنن!

-شیخ :باز چیزی گفتی؟

-دخت :نه پدر من بروم دنبال کاهای ثبت نام!

همواره ی روزگار با ما جاری باشید!

 



نظرات شما عزیزان:

ceasfire
ساعت16:00---19 خرداد 1391



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



پنج شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 9:0 ::  نويسنده : admin